زنگ خطر کمآبی دوباره به صدا درآمده است و مسئولان از حال ناخوش سدهای تهران سخن میگویند و در عین حال با همان لحن آشنای همیشگی، راهکار همیشگی «مردم کم مصرف کنند» را تجویز میکنند. هنوز خاموشیهای تابستانه کامل رخت برنبسته است که علم بیآبی را برافراشتهاند، این در حالی است که معضل کمآبی موضوع امروز نیست و یکشبه هم سر بر نیاورده است که حالا همه را غافلگیر کرده باشد. ششمین سال خشکسالی را پشت سر میگذاریم و هنوز همان نسخه کهنه را میپیچند! مگر مردم تا حالا همکاری نکردهاند؟ همین امسال تا ۱۲درصد صرفهجویی کردهاند، اما انگار کافی نیست.
معضل کمبود آب موضوع امروز و دیروز نیست و یک شبه هم رخ نداده بلکه محصول بیتدبیری و بیبرنامگی بلندمدت دولتی است، چه آنکه کشور ما سالهاست درگیر خشکسالی است و کارشناسان بارها هشدار دادهاند تغییر اقلیم، بارشها را کاهش داده است و فلات مرکزی را به سمت بیابانزایی میبرد، با این حال دولت و دستگاههای عریض و طویلش، با بودجههای کلان، مراکز پژوهشی متعدد و انبوهی از کارشناسان و مشاوران نتوانستهاند از بروز بحران جلوگیری کنند. هر سال که تابستان میرسد، مسئولان تازه به یاد میآورند که «آب کم است»، در حالی که این کمبود، پیشبینیپذیر و قابل مدیریت بوده است.
چگونه میشود کشوری با این همه منابع انسانی و فنی، در برابر یک معضل تکراری چنین ناتوان عمل کند؟ مگر سازمانهای مرتبط با هواشناسی، محیط زیست و منابع آب وجود ندارند؟ مگر دادههای اقلیمی در دسترس نیست؟ مگر هشدارهای جهانی درباره تغییرات آبوهوایی منتشر نشده است؟ همه اینها بوده و هست، اما آنچه نبوده، گوش شنوا و ارادهای جدی برای اصلاح ساختار مدیریت آب است.
این روزها اعداد و ارقام از بزرگی معضل خبر میدهند. سد لتیان که ظرفیت ذخیرهاش ۷۰ میلیون مترمکعب است، اکنون تنها ۷ میلیون مترمکعب، یعنی کمتر از ۱۰ درصد آب دارد. سد لار که زمانی میتوانست حدود ۹۸۰ میلیون مترمکعب آب ذخیره کند، حالا فقط ۱۳ میلیون مترمکعب در خود جای داده است. سد کرج از ۸۰ میلیون مترمکعب به حدود ۱۲ میلیون مترمکعب رسیده است. این اعداد نشانه بیبرنامگی مدیریتی هستند. در حالی که باید از سالها پیش برای چنین شرایطی آماده میبودیم، حالا تازه به فکر «صرفهجویی مردم» افتادهایم!
میگویند در پنج سال گذشته، بدون جیرهبندی آب را توزیع کردهاند. حتماً این اقدامات جای خوشحالی و به خود بالیدن ندارد، مگر بنا بود به غیر از این باشد! اگر اینطور است، پس چه نیازی به دفتر و دستک و میز و مدیر است! همین پنج سال، باید فرصتی برای بازسازی شبکه فرسوده انتقال آب، تعویض لولههای پوسیده، کاهش نشتی، ساخت تصفیهخانههای جدید، توسعه سامانههای بازیافت پساب و استفاده از فناوریهای شیرینسازی آب دریا میشد، اما ما هنوز در مرحله وعده و شعار ماندهایم. پروژههای انتقال آب از خلیجفارس به فلات مرکزی یا طرحهای نمکزدایی از دریا که سالها پیش مطرح شد، هنوز به نتیجه نرسیده است.
از سوی دیگر، معضل هدررفت آب نیز زخمی کهنه است. طبق گفته خود مدیران وزارت نیرو، حدود ۱۵درصد آب در شبکه توزیع هدر میرود، یعنی از هر ۱۰۰ لیتر آبی که با هزینه گزاف از سدها بیرون کشیده، تصفیه و پمپ میشود، ۱۵ لیترش در مسیر از بین میرود. اگر این رقم را در مقیاس سالانه محاسبه کنیم، به میلیاردها مترمکعب آب از دسترفته میرسیم؛ آبی که میتوانست حیاتبخش میلیونها انسان باشد، اما چرا این هدررفت ادامه دارد؟ آیا صرفاً به این دلیل است که شبکه فرسوده است و تجهیزات ناکارآمدند یا خدای نکرده عمدی در کار است، البته موضوع کمبود بودجه بارها مطرح شده، اما همین هم نشانهای از ضعف مدیریت است که نتواند برای حل مهمترین موضوع مردم، بودجه تأمین کند.
در کنار این هدررفت واقعی، نوعی «هدررفت ظاهری» نیز وجود دارد، یعنی آب مصرف میشود، اما به دلیل نقص در کنتورها یا خطاهای اداری، هزینهاش از مشترکان دریافت نمیشود. این مسئله موجب کاهش درآمد شرکت آبوفاضلاب و در نتیجه، عقبماندن پروژههای عمرانی میشود؛ چرخهای معیوب که هر سال تکرار میشود و هیچکس برای شکستن آن گامی جدی برنمیدارد. از سوی دیگر، یکی از تلخترین جلوههای سوءمدیریت، مصرف آب شرب برای آبیاری فضای سبز شهری و مصارف صنعتی است.
هنوز در بسیاری از شهرها، پارکها و کارخانهها از همان آبی استفاده میکنند که باید در لیوان مردم دیده شود، انگیزهای هم برای تغییر دیده نمیشود. در چنین شرایطی، سادهترین راه، یعنی فشار آوردن بر مردم برای کاهش مصرف، به گزینه اصلی تبدیل میشود، اما تا چه زمانی میتوان مردم را مقصر جلوه داد؟ مردم در این سالها بارها همکاری کرده و بارها در تابستانهای گرم، مصرف برق و آب را کاهش دادهاند، با کمبودها کنار آمده و با وجود همه سختیها، احساس مسئولیت کردهاند. آمارها نشان میدهد همین امسال مصرف آب در تهران تا ۱۲درصد کاهش یافته است، اما این همکاری تا کجا میتواند ادامه پیدا کند؟ دولت بعید است نداند معضل کمآبی را نمیتواند با ترساندن مردم و تکرار شعارهای کلیشهای حل کند. حل این مشکل نیازمند برنامهای جامع، علمی و شفاف است و باید از همین حالا طرحی واقعی برای بازسازی زیرساختها، استفاده از فناوریهای نوین و تأمین منابع مالی پایدار تدوین شود، همچنین باید پروژههای شیرینسازی آب دریا در سواحل جنوبی با سرعت اجرا و خطوط انتقال پساب به فضاهای سبز شهری احداث شود و سامانههای مدیریت هوشمند مصرف در سطح شهرها گسترش یابد. تا زمانی که مسئولان پس از هر دوره خشکسالی، منتظر باران بمانند تا مشکل حل شود، امیدی به آینده نخواهد بود. مدیریت آب باید به معنای واقعی کلمه «مدیریت» یعنی پیشبینی، برنامهریزی، پیشگیری و پاسخگویی باشد.
جانِ کلام آنکه دولت باید به روشنی پاسخ دهد چرا هیچگاه برای روزهای بیآبی آماده نشده است. سالهاست هشدارهای علمی و اقلیمی درباره کاهش بارش، افت سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن سدها مطرح میشود، اما جز وعده و شعار چیزی از مدیریت عملی دیده نمیشود. هیچ برنامه منسجمی برای سازگاری با کمآبی تدوین نشده است و پروژههای ملی تأمین پایدار آب یا نیمهکاره ماندهاند یا هرگز از مرحله کاغذ فراتر نرفتهاند. طرحهای انتقال آب از خلیجفارس، ساخت تصفیهخانههای پساب یا توسعه سامانههای هوشمند مدیریت مصرف، همه در حد عنوانهای خبری ماندهاند. در عوض، دولت هر سال با همان نسخه قدیمی «مردم باید صرفهجویی کنند» به میدان میآید. بخش عمدهای از معضل کمآبی، ناشی از فرسودگی زیرساختها، هدررفت گسترده در شبکه توزیع و نبود برنامهریزی دقیق است، بنابراین مسئولان به جای آنکه با فناوری، دانش و مدیریت علمی، مسیر پایداری را برای تأمین آب کشور هموار کنند، سادهترین راه یعنی انداختن بار بحران بر دوش مردم را انتخاب کردهاند!